تصوير انسان كامل و امام مهدى (عج) در ديوان اشعار امام خمينى
حجة الاسلام قادر فاضلى
اى صوت رساى آسمانى
اى رمز نداى جاودانى
اى قله كوه عشق و عاشق
وى مرشد ظاهر و نهانى
اى جلوه كامل انا الحق
در عرش مرفع جهانى
اى موسى صعق ديده در عشق
از جلوه طور لامكانى
اى اصل شجر ظهورى از تو
در پرتو سر سرمدانى
برگوى به عشق سر لاهوت
در جمع قلندران فانى
اى نقطه عطف راز هستى
برگير زدوست جام مستى
اى دورنماى پور آذر
ناديده افول حق زمنظر
اى نار فراق بر تو گلشن
شد برد و سلام از تو آذر
بردار حجاب يار از پيش
بنماى رخش چو گل مصور
از چهره گلعذار دلدار
شد شهر قلندران منور
آشفته چه گشت پيچ زلفش
شد هر دو جهان چو گل معطر
بر گوش دل و روان درويش
برگوى به صد زبان مكرر
اى نقطه عطف راز هستى
برگير زدوست جام مستى (1)
يكى از مباحث مهم عرفان، مبحث امامتخصوصا امامتحضرت صاحبالزمان - عجلالله تعالى فرجه الشريف - است. هر كدام از عرفا، طبق ذوق عرفانى خويش و به مقتضاى مقام در اين خصوص ابراز نظر كردهاند.
حاصل كلام عرفا اين است كه خداوند سبحان، كه فياض علىالاطلاق است، به مقتضاى فياضيتخويش بايد واسطه فيض داشته باشد تا فيوضات ربوبى را به عالم و آدم رساند و در ملك حضرت مالكالملوك بسط دهد.
هر كدام از انبياى اولوالعزم در زمان خود صاحب اين مقام بودهاند تا اينكه نوبتبه خاتم الانبيا رسيد او نيز اين مقام را به جانشين بلافصل خود علىبن ابىطالب سپرد و على (ع) نيز به اولاد معصوم خويش حسن و حسين و اولاد معصوم حسين - سلامالله عليهم - تفويض فرمود كه آخرين نفر از اين سلسله شريفه، وجود اقدس حضرت صاحبالزمان است. وى دوازدهمين امام و جتخدا است كه هماكنون زنده و روزى به امر الهى ظهور خواهد كرد، و جهان را پر از عدل و داد مىنمايد.
عرفا انسان كامل و امام معصوم را به عنوان خليفه و ولى خدا از ابعاد گوناگون مورد بررسى قرار دادهاند كه در شعر حضرت امام (ره) به پارهاى از آنها اشاره شده است. در اينجا به شرح مختصر آن مىپردازيم.
هدف و غايت آفرينش
از نظر عرفان، انسان كامل غايت آفرينش است; يعنى، اگر انسان كامل نبود، جهان آفريده نمىشد. در حديثى قدسى نيز آمده است: لولاك لما خلقت الافلاك (اگر تو نبودى افلاك را نمىآفريدم) با اينكه اين حديثشريف در خصوص حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى - صلىالله عليه و آله و سلم - است، ولى هر انسان كاملى در حد خويش مصداق اين كلام شريف است، از اينرو هر كدام از حضرات معصومين - سلامالله عليهم - مورد خطاب اين حديثاند. حضرت امام (ره) مىگويد:
خاصه كنون كاندر جهان، گرديده مولودى عيان
كز بهر ذات پاك آن شد امتزاج ماء و طين
از بهر تكريمش ميان بربسته خيل انبيا
از بهر تعظيمش كمر خم كرده چرخ هفتمين
مهدى امام منتظر نوباوه خيرالبشر
خلق دو عالم سر به سر بر خوان احسانش نگين
مهر از ضيائش ذرهاى، بدر از عطايش بدرهاى
دريا زجودش قطرهاى گردون ز كشتش خوشهچين (2)
محيىالدين عربى نيز آنچه را عرفا و علماى شيعه در خصوص حضرت مهدى (عج) گفتهاند، بيان مىكند:
"بدان كه خدا ما را تاييد كند يقينا خداى خليفهاى دارد كه روزى ظهور خواهد كرد در حالى كه زمين پر از ظلم و جور شده است، ولى او آن را از عدل و قسط پر خواهد ساخت. حتى اگر از عمر دنيا يك روز بيشتر نمانده باشد، خدا آن روز را آنقدر طولانى مىنمايد كه مهدى خليفه خدا از عترت رسولخدا و فرزند فاطمه كه اسمش هم اسم رسول خدا و جد او حسين بن على بن ابىطالب است ظهور كند. او از مردم در بين ركن و مقام بيعت مىگيرد; شبيه رسولالله است هم در خلق و هم در خلق... به واسطه مهدى همه مذاهب از بين مىرود و جز دين خالص، دينى باقى نمىماند... شهداى مهدى بهترين شهدا و امناى مهدى، بهترين امنا هستند. حكم هر چيزى را از سوى خدا مىداند، زيرا كه او خليفهى خداوند است. زبان پرندگان را مىداند و عدالتش در انس و جن سريان دارد. (3) "
لاهيجى در كتاب شرح گلشن راز مىگويد:
"ظهور تمامى ولايت و كمالش به خاتم اولياء خواهد بود چون كمال حقيقت دايره در نقطه اخير به ظهور مىرسد و خاتم الاولياء عبارت از امام محمد مهدى است كه موعود حضرت رسالت صلىالله عليه و آله - استحيث قال: لو لم يبق من الدنيا الا يوم يطولالله ذلك اليوم حتى يبعث فيه رجلا منى او من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا و قال ايضا: المهدى من عترتى من اولاد فاطمة - عليها السلام - [بدو يابد تمامى دور عالم] يعنى به خاتم الاولياء كه عبارت از مهدى است دور عالم تمامى و كمال تام يابد و حقايق اسرار الهى در زمان آن حضرت تمام ظاهر مىشود، زيرا كه چنانچه در دور نبوت كمال احكام شرعيه و اوضاع مليه در زمان خاتم انبيا به ظهور پيوسته ختم نبوت شد، در دور ولايت نيز اسرار الهى و حقايق و معارف يقينى در دور خاتم اولياء به كمال رسيده به آن حضرت مختتم مىشود... (4) "
وى سپس در تبيين اين مطلب كه مهدى از فرزندان حضرت رسول اكرم - صلىالله عليه و آله - است مىگويد:
"بدانكه نسبت فرزندى به سه نوع متحقق مىشود، يكى نسبت صلبى كه معارف و مشهور است، دوم نسبت قلبى كه به حسن ارشاد و متابعت دل تابع در صفا مثل متبوع گردد، سيوم نسبتحقى حقيقى كه تابع به بركتحسن متابعت متبوع به نهايت مرتبه كمال كه جمع و فرقالجمع استبرسد و تابع و متبوع يكى گردد. چون خاتم اولياء البته از آل محمد است نسبت صلبى ثابت است و چون دل مباركش به سبب حسن متابعتخاتم انبياء مرآت تجليات نامتناهى الهى شده است نسبت قلبى واقع است و چون وارث مقام "لى معالله وقت" گشته است نسبتحقى حقيقى كه فوق جمع تشبيهات است، تحقق يافته پس هر آينه ميان خاتم الولاية و خاتم النبوة نسبت تام كه نسبت ثلاثه است واقع باشد. (5) "
عزيزالدين نسفى در كتاب مقصد اقصى مىگويد:
"چون ولايت و نبوت را دانستى اكنون بدانكه شيخ سعدالدين حموى مىفرمايد كه هر دو طرف جوهر اول را در اين عالم دو مظهر مىباشد، مظهر اين طرف كه نامش نبوت استخاتم انبيا است و مظهر آن طرف كه نامش ولايت است صاحبالزمان است و صاحبالزمان اسامى بسيار دارد...اى درويش. صاحبالزمان علم به كمال و قدرت به كمال دارد. علم و قدرت را با وى همراه كردهاند، چون بيرون آيد تمامت روى زمين را بگيرد و روى زمين را از جور و ظلم پاك گرداند و به عدل آراسته گرداند و مردم در وقت وى در آسايش باشند. شيخ سعدالدين حموى در حق اين صاحبالزمان كتابها ساخته است و مدح وى بسيار گفته است... صاحبالزمان كه گفته شد ولى است چون بيرون آيد ولايت ظاهر شود و حقايق آشكار شود... (6) "
بخش پايانى كلام محيىالدين در اشعار حضرت امام (ره) چنين بيان شده است.
امرش قضا، حكمش قدر، حبش جنان بغضش سقر
خاك رهش زيبد اگر بر طره سايد حور عين
دانند قرآن سر به سر بابى زمدحش مختصر
اصحاب علم و معرفت، ارباب ايمان و يقين
سلطان دين شاه زمن، مالك رقاب مرد و زن
دارد به امر ذوالمنن روى زمين زير نگين
ذاتش به امر دادگر، شد منبع فيض بشر
خيل ملايك سر به سر دربند الطافش رهين
گر نه وجود اقدسش ظاهر شدىاندر جهان
كامل نگشتى دين حق زامروز تا روز پسين
ايزد به نامش زد رقم، منشور ختمالاوصيا
چونانكه جد امجدش گرديد ختمالمرسلين (7)
حاكميت دين و تحقق عدالت
يكى از حكمتهاى ظهور حضرت مهدى (عج) حاكميت دادن به دين و تحقق يافتن عدالت دينى است. منظور از عدالت دينى، عدالتى است كه دين معرفى مىكند، نه عدالتسياسى. هر سياستمدار طبق ذوق و سليقه خود و در جهت اغراض شيطانى و حكومتى خويش مدعى آن است، بطوريكه در جهان امروز بسيارى از ظلمها در لباس عدالت رواج مىيابد.
از نظر عرفا عدالت وقتى جهانگير مىشود كه دين خالص الهى جهانگير شود. لازمه جهانگيرى دين حق، از بين رفتن مذاهب مختلف و باقى ماندن مذهب واحد است. محيىالدين عربى مىگويد:
"... مهدى ظلم و ظالم را از بين برده و دين را برپا داشته و روح زندگى و عزت را در اسلام مىدمد دين را آنگونه كه هست ظاهر مىسازد، به طوريكه اگر رسولالله (ص) بود همان حكم را مىكرد. به واسطه مهدى بساط همه مذاهب برچيده مىشود و جز دين خالص چيزى باقى نمىماند. عموم مسلمين به وجود او خوشحال شده و عرفاى بالله و اهل حق با وى بيعت مىكنند مردان الهى هستند كه به دعوت او لبيك گفته و امر او را برپا مىدارند و به ياريش مىشتابند... حضرت عيسى در دمشق بر وى نازل مىشود و به سنت رسولالله (ص) نماز مىگذارد... (8) "
حضرت امام (ره) در حاكميتحضرت مهدى (عج) و ريشهكن كردن ظلم و جور و گسترش عدالت مطلقه و از بين رفتن مذاهب ضاله مىگويد:
اى خسرو گردون فرم لختى نظر كن از كرم
كفار مستولى نگر اسلام مستضعف ببين
ناموس ايمان در خطر از حيله لامذهبان
خون مسلمانان هدر از حمله اعداء دين
ظاهر شود آن شه اگر شمشير حيدر بر كمر
دستار پيغمبر به سر دستخدا در آستين
ديارى از اين ملحدان باقى نماند در جهان
ايمن شود روى زمين از جور و ظلم ظالمين
نوح و خليل و بوالبشر ادريس و داود و پسر
از ابر فيضش مستمر اركان علمش مستعين
موسى به كف دارد عصا دربانيش را منتظر
آماده بهر اقتدا عيسى به چرخ چارمين
بر روى احبابتشود مفتوح ابواب ظفر
بر جان اعدايت رسد هر دم بلاى سهمگين
تا باد نوروزى وزد هر سالهاندر بوستان
تا ز ابر آزادى دمد ريحان و گلاندر زمين
بر دشمنان دولتت هر فصل باشد چون خزان
بر دوستانت هر دمى بادا چو ماه فرودين
عالم شود از مقدمش خالى ز جهل از علم پر
چون شهر قم از مقدم شيخ اجل مير مهين (9)
مولوى نيز در اين خصوص اشعارى دارد كه به ذكر گزيده آن اكتفا مىكنيم:
مهدى سوار آخرين بر خصم بگشايد كمين
خارج رود زير زمين الله مولانا على
تخم خوارج در جهان ناچيز و ناپيدا شود
آن شاه چون پيدا شود الله مولانا على
مهدى و مهتدى تويى رحمت ايزدى تويى
روى زمين گرفتهاى داد زمانه دادهاى
. . .
خواجه بيا، خواجه بيا، خواجه دگر بار بيا
دفع مده دفع مدهاى مه عيار بيا
عاشق مهجور نگر، عالم پرشور نگر
تشنه مخمور نگر،اى شه خمار بيا
پاى تويى، دست تويى هستى هر هست تويى
بلبل سرمست تويى جانب گلزار بيا
گوش تويى، ديده تويى، وزهمه بگزيده تويى
يوسف دزديده تويى، بر سر بازار بيا
اى ز نظر گشته نهاناى همه را جان و جهان
بار دگر رقصكنان بىدل و دستار بيا
روشنى روز تويى، شادى غمسوز تويى
ماه شب افروز تويى، ابر شكربار بيا
اى علم عالم نو، پيش تو هر عقل گرو
گاه ميا، گاه مرو، خيز به يكبار بيا
اى شب آشفته برو، وى غم ناگفته برو
اى خرد خفته برو، دولتبيدار بيا
اى نفس نوح بيا، وى هوس روح بيا
مرهم مجروح بيا، صحتبيمار بيا
اى مه افروخته رو، آب روان در دل جو
شادى عشاق بجو، كورى اغيار بيا (12)
حضرت امام خمينى در خصوص جهانگيرى و جهاندارى حضرت صاحبالامر در جاى ديگر از ديوان خود مىفرمايد:
مصدر هر هشت گرودن مبدا هر هفت اختر
خالق هر شش جهت، نور دل هر پنج مصدر
والى هر چار عنصر حكمران هر سه دختر
پادشاه هر دو عالم، حجتيكتاى اكبر
آنكه جودش شهره نه آسمان بللامكان شد
مصطفى سيرت، علىفر، فاطمه عصمتحسنخو
هم حسين قدرت، على زهد و محمد علم مهرو
شاه جعفر فيض و كاظم حلم و هفتم قبله گيسو
هم تقى تقوا، نقى بخشايش و هم عسگرى مو
مهدى قائم كه در وى جمع، اوصاف شهان شد
پادشاه عسگرى طلحت تقى حشمت نقى فر
بوالحسن فرمان و موسى قدرت و تقدير جعفر
علم باقر، زهد سجاد و حسينى تاج و افسر
مجتبى حلم و رضيه عفت و صولت چو حيدر
مصطفى اوصاف و مجلاى خداوند جهان شد
جلوه ذاتش به قدرت تالى فيض مقدس
فيض بىحدش به بخشش، ثانى مجلاى اقدس
نورش از "كن" كرد برپا هشت گردون مقرنس
نطق من هرجا چو شمشير است و در وصف شه اخرس
ليك پاى عقل در وصف وىاندر گل نهان شد
دست تقديرش به نيرو جلوه عقل مجرد
آينه انوار داور، مظهر اوصاف احمد
حكم و فرمانش محكم، امر و گفتارش مسدد
در خصايل ثانىاثنين ابوالقاسم محمد (ص)
آنكه از "يزدان خدا" بر جمله پيدا و نهان شد (13)
آيينه خدا نما
حضرت مهدى - عجلالله تعالى فرجهالشريف - آيينه تمامنماى حضرت حق است. در عرفان اسلامى هر يك از اقطاب و معصومين الهى اعم از انبيا يا اوليا - سلامالله عليهم اجمعين - آيينه تمامنماى خدايند، زيرا تنها مظهر كامل اسما و صفات الهى وجود مبارك انسان كامل است و اهل بيت عصمت و طهارت همانند رسول اكرم مظاهر جمال و جلال خدا هستند. همه عرفا به اين مطلب اشاره كردهاند، به خصوص حضرت امام خمينى (ره) در بسيارى از آثار خود به بيان اين حقيقت پرداختهاند. وى در مقدمه وصيتنامه سياسى - الهى خود مىفرمايند:
... سبحانك اللهم صل على محمد و اله مظاهر جمالك و جلالك و خزائن اسرار كتابك الذى على فيه الاحدية بجميع اسمائك و صفاتك حتى المستاثر منها الذى لايعلمه غيرك
(پاك پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست كه مظاهر جمال و جلال و گنجينههاى اسرار كتاب تو هستند. آن كتابى كه احديتبه تمامى اسما و صفات تو حتى اسما مستاثرت كه جز تو از آن خبر ندارد در آن تجلى كرده است.)
انسان كامل چون خليفه خداست، ضرورتا بايد به صفات خداوندى متصف باشد زيرا لازمه خليفه بودن سنخيت وى با مستخلف است كه اين سنخيت در تخلق به اخلاق الله حاصل مىشود.
"خليفه را از اتصاف به صفات مستخلف و تخلق به اخلاق او گزير نيست; زيرا كه خلفا مشاهد صفات ربوبيت و مظاهر اسما الوهيتاند بل ظهور صفات الهى و سريان اخلاق نامتناهى در عموم كرام و شرفا جز به يمن انفاس خلفا ميسر نگردد، و از اين جهت لازم شود كه هر چه مستلزم وجود مستخلف (خدا) باشد لازم وجود خليفه شود الا وجوب [يعنى واجبالوجود بودن كه صفت محض حضرت حق است"] (14)
بنابراين، حضرت مهدى به عنوان يكى از اهل بيت عصمت و طهارت، مظهر جمال و جلال الهى است، به عبارت ديگر آيينهاى كه خداى سبحان تمامى اسما و صفات خود را در آن مىبيند.
مرآت ذات كبريا مشكوة انوار هدا
منظور بعث انبياء مقصود خلق عالمين (15)
در اين بيت، امام نه تنها حضرت مهدى را آيينه ذات كبريايى معرفى مىكند، بلكه وى را هدف نهايى از بعثت تمام انبيا نيز مىداند، زيرا همه انبيا جهت اجراى احكام الهى مبعوث شدند، ولى شرايط زمانه اجازه نداد تا آن پاكان به مقاصد پاك خود برسند و اين آرزو در دلشان ماند، ولى امام مهدى با ظهور خود و اجراى كامل احكام الهى به مقصود انبيا تحقق خارجى خواهد بخشيد، زيرا كه مهدى:
امرش قضا حكمش قدر حبش جنان بغضش سقر
خاك رهش زيبد اگر بر طره سايد حور عين (16)
. . .
حضرت صاحبزمان مشكوة انوار الهى
مالك كون و مكان مرآت ذات لامكانى
مظهر قدرت، ولى عصر، سلطان دو عالم
قائم آل محمد، مهدى آخر زمانى
با بقاء ذات مسعودش همه موجود باقى
بىلحاظ اقدسش يكدم همه مخلوق فانى
خوشهچين خرمن فيضش همه عرشى و فرشى
ريزهخوار خوان احسانش همه انسى و جانى
از طفيل هستىاش هستى موجودات عالم
جوهرى و عقلى و نامى و حيوانى و كانى
شاهدى كو از ازل از عاشقان بر بست رخ را
بر سر مهر آمد و گرديد مشهود و عيانى
از ضيائش ذرهاى برخاستشد مهر سپهرى
از عطايش بدرهاى گرديد بدر آسمانى
بهر تقبيل قدومش انبيا گشتند حاضر
بهر تعظيمش كمر خم كرد چرخ كهكشانى
گو بيا بشنو بگوش دل نداى "انظرونى"
اى كه گشتى بىخود از خوف خطاب "لن ترانى" (17)
اشعار فوق، بيانگر عظمتحضرت صاحبالزمان، عجلاللهتعالى فرجه الشريفاند، كسى كه مظهر قدرت، عدالت و لطف و قهر الهى است.
همه انبياى الهى به خصوص انبياى اولوالعزم، سلامالله عليهم، چنين بودهاند، ليكن آن بزرگان مظاهر ظهور و بروز اين كمالات بودند نه مظاهر وقوع، ولى حضرت مهدى هم مظهر ظهور است و هم مظهر وقوع.
همه انبيا آيينه عدالت، حكمت، قدرت، رحمت و... بودهاند، اما عدم قابليت انسانهاى زمانشان امكان وقوع و تحقق اين كمالات را نمىداد، از اينرو همه آنها منتظر ظهور حضرت مهدى و تحقق بخشيدن به آرزوهايشان مىباشند; به عبارت ديگر حكومتحضرت مهدى حكومت همه انبياى الهى است، بدين جهت امام خمينى فرمود:
بهر تقبيل قدومش انبيا گشتند حاضر
بهر تعظيمش كمر خم كرد چرخ كهكشانى
بنابراين مىتوان گفت مظهريت انسان كامل و آيينه خدا بودنش تاكنون آنگونه كه بايد و شايد شناخته نشده است و اين مساله به طورشايسته فقط در حكومتحضرت مهدى شناخته خواهد شد، زيرا تاكنون انسانهاى كامل نتوانستهاند كاملا فضايل خود را عيان كنند، اما در دوران ظهور حضرت قائم، اين كمالات ظاهر گشته و مردم نيز به بركت وجود وى كمال وجودى يافته و اين فضايل را بهتر درك خواهند كرد، پس مرآتبتحضرات معصومين در زمان آخرين معصوم اهل بيت كاملا روشن مىشود، بدين سبب است كه مىتوان گفتحديث قدسى لولاك لما خلقت الافلاك به شكل كامل متوجه حضرت مهدى است، يا اينكه اين ديثشريف در حق حضرت محمد صلىالله عليه و آله سلم بيان شده است، اما عظمت و بركتحضرت خاتمالانبيا آنگاه به طور شايسته روشن خواهد شد كه حضرت خاتمالاوصيا ظاهر شود و احكام دين جدش را به اجرا درآورد، پس مىتوان گفتبقاى همه هستى به بقاى وجود حضرت مهدى است همانطور كه حدوث آن به حدوث وجود حضرت مهدى است.
با بقاء ذات مسعودش همه موجود باقى
بىلحاظ اقدسش يكدم همه مخلوق فانى
از طفيل هستىاش هستى موجودات عالم
جوهرى و عقلى و نامى وحيوانى و كانى
عرفا در خصوص مرآتبت انسان كامل حرفهاى زيادى دارند كه همه مويد گفتار فوقالذكر است. آنان عقيده دارند غرض از هستى عالم اين است كه خدا اسما و صفات خود را در آيينه كثرات مشاهده كند. كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لكى اعرف. (18)
(من گنج نهانى بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم پس همه مخلوقات را آفريدم تا شناخته شوم)
كنت كنزا گفت مخفيا شنو
گوهر خود گم مكن اظهار شو
بهر اظهار است اين خلق جهان
تا نماند گنجحكمتها نهان (19)
عشق است غنى ز بوده و نابوده
جاويد به مستقر عز آسوده
عكس رخ خود ز اين و آن بنموده
و آنگه به جمال و حسنشان بستوده (21)
از آنجايىكه هر مخلوقى بهاندازه سعه وجودى خود مىتواند، مظهر گنجينههاى الهى باشد و از طرفى محدويتهاى مادى و معنوى نمىگذارد كه مخلوقات مستقيما با مبدا اعلى و منشا هستى در ارتباط باشند، لذا حكمت الهى اقتضا مىكند كه واسطه فيضى در ميان مخلوقات قرار دهد تا هم خود را در آن مشاهده كند و هم مخلوقات خدا را در آن ببينند كه همان آيت عظمى و آيينه تمامنماى حضرت حق يعنى، انسان كامل است، از اينرو امام خمينى (ره) مىگويد:
مرآت ذات كبريا مشكوة انوار هدا
منظور بعث انبياء مقصود خلق عالمين
داود قيصرى مىگويد:
"... براى اينكه خداوند متعال وقتى به واسطه ذات خود براى ذات خود تجلى كرد و تمام صفات و كمالات خود را در ذات خود مشاهده كرد، اراده كرد كه اين كمالات و صفات خود را در حقيقتى مشاهده كند كه براى خداوند به منزلهى آيينه باشد." (20)
حضرت امام خمينى (ره) در جاى ديگر مىفرمايد:
"يقينا آن حقيقت غيبيه مطلقه كه به حسب حقيقت ظهورى ندارد به ناچار براى ظهورش آيينهاى لازم است كه عكس آن حقيقت در آن تجلى كند." (22)
عطار نيشابورى تمثيل بسيار زيبايى در خصوص آيينه بودن انسان كامل دارد. وى مىگويد: چون هيچ موجودى تاب و توان رويارويى مستقيم با خداوند را نداشته و از طرفى طاقت دورى از او را نيز ندارد، پس بايد به گونهاى غيرمستقيم با حضرت معبود در ارتباط باشند، از اين جهت انسان كامل واسطه بين عالم الوهيت و عالم عبوديت است. عطار در اين تمثيل انسان كامل را آيينه خدائى تعبير مىكند:
پادشاهى بود بس صاحب جمال
در جهان حسن بىمثل و مثال
ملك عالم مصحف آيات او
دلربائى پرچم رايات او
مىندانم هيچكس آن زهره داشت
كز جمال او تواند بهره داشت
هر كه كردى سوى آن برقع نگاه
سر بريدند از تن وى بيگناه
مردن از عشق رخ آن دل نواز
بهتر از صد زندگانى دراز
نى كسى را صبر زو بودى دمى
نى كسى را تاب او بودى همى
هر كه او ديدى جمالش آشكار
جان بدادى و به مردى زار زار
ليك چون كس تاب ديد او نداشت
لذتى جز در شنيد او نداشت
شاه را قصرى نكو بنگاشتند
و آينهاندر برابر داشتند
بر سر آن قصر وقتى پادشاه
وآنگهى در آينه كردى نگاه
روى او از آينه مىتافتى
هركس از رويش نشان مىيافتى (23)
چون كسى را نيست چشم آن جمال
وزجمالش هست صبر ما محال
با جمالش چونكه نتوان عشق باخت
از كمال لطف خود آيينه ساخت (24)
اوليت و آخريت مهدى (عج)
در مباحث گذشته بيان شد كه حكمت و حكومت همه انبيا، تحقق احكام الهى در روى زمين بوده است كه هر كدام از آن پاكان در حد توان و اقتضاى زمان در اين راه كوشيدهاند، ولى هيچكدام به هدف و مقصود خود نرسيدند و تنها قدرتى كه به اين امر لباس تحقق خارجى خواهد پوشاند وجود مقدس صاحبالزمان است، به عبارت ديگر آخرين معصوم از سلسله معصومين مجرى احكام الهى خواهد بود كه اولين خواسته هر پيامبر و امامى است، پس آنچه در اول موردنظر بوده استبه دست آخرين نفر از اين سلسله الهى تحقق خواهد يافت. در واقع، حضرت مهدى هدف غايى نبوت و امامت است و چون هدف غايى است، پس وجودا قبل از همه و وقوعا بعد از همه خواهد بود، بدين جهتحضرت امام (ره) مىگويد:
روزگارش گرچه از پيشينيان بودى موخر
ليك از آدم بدى فرمانش تا عيسى مقرر
از فراز توده غبرا، تا گردون اخضر
وز طراز قبه ناسوت تا لاهوت يكسر
بنده فرمانبرش گرديده و عبد آستان شد (25)
مولوى در شرح حديثشريف نحن الاولون الخرون (ما اوليهاى آخرى هستيم) مىگويد:
ظاهر آن شاخ اصل ميوه است
باطنا بهر ثمر شد شاخ هست
گرنبودى ميل و اوميد ثمر
كى نشاندى باغبان بيخ شجر
پس به معنى آن شجر از ميوه زاد
گر به صورت از شجر بودش ولاد
مصطفى زين گفت كآدم و انبيا
خلف من باشند در زير لوا
بهر اين فرموده است آن ذوفنون
رمز نحن الاخرون السابقون
گر به صورت من ز آدم زادهام
من به معنى جد جد افتادهام
كز براى من بدش سجده ملك
وز پى من رفتبر هفتم ملك
پس ز من زاييد در معنى پدر
پس زميوه زاد در معنى شجر (26)
اول فكر آخر آمد در عمل
خاصه فكرى كو بود وصف ازل
مولوى مىگويد همانطور كه هدف باغبان از كاشتن درخت، ثمره آن است و درختبىثمر ارزش كاشتن ندارد، به عبارت ديگر اگر در ظاهر، ميوه محصول درخت است، ولى در واقع درخت محصول ميوه است، زيرا اگر ميوهدهى نباشد درختى كاشته نمىشود.
جامى مىگويد:
آدم كه به صورت پدر و من پسرم
آندم كه بديده حقيقت نگرم
صدگونه گواه آيد ازو در نظرم
كو از ره معنى پسر و من پدرم (27)
از اينرو همه انبيا مانند درختى هستند كه كاشته مىشوند تا ميوه بدهند. ميوه انبياى سلف پيامبر اكرم و خاندان وى است كه اگر اينها نبودند آنان نيز نبودند. از اين جهتحضرت امام خمينى (ره) ظهور شجره طيبه نبوت را به بركت وجود حضرت رسول اكرم (ص) دانسته و مىگويد.
اى صوت رساى آسمانى
اى رمز نداى جاودانى
اى قله كوه عشق و عاشق
وى مرشد ظاهر و نهانى
اى جلوه كامل اناالحق
در عرش مرفع جهانى
وى اصل شجر ظهورى از تو
در پرتو سر سرمدانى (28)
پاورقى:
1. ديوان، ص 290- 289.
2. الفتوحات المكية، چاپ بيروت، ج 3، باب، 266.
3. ديوان امام، قصيده بهاريه، ص 259.
5 و 4. لاهيجى، شرح گلشنراز، انتشارات محمودى، ص 317 و 315.
6. اشعه اللمعات، ص 245 و 246.
7. ديوان امام، قصيده بهاريه، ص 260.
8. الفتوحات المكية، باب 366.
9. ديوان امام، قصيده بهاريه، ص 2- 261.
10. كليات شمس تبريزى، چاپ اميركبير، ص 1189.
11. كليات شمس تبريزى، چاپ اميركبير، ص 917.
12. همان مدرك، ص 64.
13. ديوان امام، ص 7- 275.
14. مجمعالبحرين، شمسالدين ابرقويى، باب سيم.
15. ديوان امام، ص 260.
16. ديوان امام، ص 260.
17. ديوان امام، ص 265.
18. بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 84، ص 119.
19. مثنوى، دفتر چهارم، ص 264.
20. شرح فصوص قيصرى، چاپ بيدار، ص 157.
21. اشعة اللمعات، ص 20.
22. مصباح الهداية، ص 54.
23. منطقالطير.
24. منطقالطير، ص 70.
25. ديوان امام، ص 277.
26. دفتر چهارم، ابيات 522 تا 530.
27. اشعة اللمعات، جامى، ص 2.
28. ديوان، ص 289
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1